....
ﺗﻮ ﺭﻭ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ” ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ !
ﯾﺎ ﺍﺯ ﭼﻪ ﻭﻗﺖ !؟
ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ !؟
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؟
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯽ ، ﮐﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ!
!ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ، ﮐﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ .
....
داشتم جاده واطراف رو نگاه میکردم
زمزمه دو نفری که عقب نشسته بودن تو گوشم
پیچ میخورد ولی متوجه نمیشدم چی میگن
تو عالم خودم بودم که ،
چرا نفرستاد ،چرا یه مطلب رمزدار نگذاشته
نکنه یادش رفته
این که میامد تو ذهنم میگفتم نه این که نیست
نکنه نمخواهد بگه منتظر بود همینطور
از روز قبلش همش گوشی و اینور رو اون ورو نگاه میکردم
بخود میگفتم نه دیگه فکر نکنم
یهو گوشیم زنگ زد
خیلی معمولی دست کردم گوشی رو برداشتم
یهو دیدم وای نمیدانستم چی شد
خودمو جمع جور کردم
صداش و طنین حرفاهاش نمیدانستم بر شده بود
همچیز قاطی داشتم بهش میگفتم
همیشه فو ق العاده بود مثل همیشه
خدا حافظی دست پا شکسته
بعدش هم دیگه موبایل آنتن نداد
انگار فقط منتظر این تماس بود
همیچیزاز سرم پرید و شروع کردم با
هم سفر هام حرف زدن اونا تعجب که چی شد
من یهو از این رو به اون رو شدم
متو جه شد ولی تو دلم گفتم شما نمیدانید
و.............
ممنون باز ممنون
(دیالوگ حرفای دل امروز من)