دلم

یکی می آید ؛ یکی می رود ....این قانون بقای زندگی ست ..!!!
اما تو که رفتی ؛ هیچ کس نیامد....
انگار
قانون بقا هم
... پوچ ست
...
وقتی
تو نیستی........
البته نمی دانم شاید یکی بیاد
ولی این دفع من دیگه اون نیستم
واقع نمیدان لازمه یا لازمه نیست
اما بعضی اوقات نیازه
ولی  با اینکه تجربه اش داشتم باز ........
وابسته
ولی این دفع دیگه نه چون دیگه
کسی نیست...............شاید

قشنگه

چه سِـحری داشت چشمانت ! ولی در ابـرها گم شد!

چه شوقی داشت دستـانت! چرا ای دل، چرا گم شد؟

کُــدامین دست آتش زد گُــل ســرخ نگــاهـت­را ؟

که رقص­اشک هایـت در دل بَــزم دعـــا گــم شد

هـمیشه باغ احـساسم پُراز عــطــر صــدایــت بـاد

چه شد آهـنـگ مـلمـوس نگــاهت بی هوا گم شد؟

تو را ای مــهــربان خوانــدم به آوازی غریـــبــانه

میان کوچـه هـای آســمان اشــک و صــدا گم شد

بـه زیر حـجمی از آتـش بسوزان تـــار و پــودم را

به یـاد دوسـت، آن صبحی که در بی انـتـها گــم شد

به من بگو

آیا آنچه امروز داریم و از آن لذت نمی بریم آرزوهای دیروزمان هستند!

دلم

آغاز نو فصلی تازه 

 

دیروز سپری شده باخاطرات خوب آن وبیاد ماندنی،امروزم را دوست دارم  با امید و عشق و از فردای خود نمی هراسم چون با خاطرات خوب گذشته وامید و عشق امروز به استقبال  آن میروم