-
می بینی
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1393 00:16
...آش نخورده دهان سوخته حالا بیا قسم و آیه هم بخور
-
واقعا
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 23:20
... رفیقان دوستان ده ها گروهند که هر یک در مسیر امتحانند گروهی صورتک بر چهره دارند به ظاهر دوست اما دشمنانند گروهی وقت حاجت خاکبوسند ولی هنگام خدمتها نهانند گروهی خیر و شَر در فعلشان نیست نه زحمت بخش و نه راحت رسانند گروهی دیده نا پاکند هشدار نگاه خود به هر سو می دوانند بر این بی عصمتان ننگ جهان باد که چون خوکند و بد...
-
انگار
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 20:20
...یه نوع دوئل بود براش انگار از من انتقام گرفت ناخواست روبروی هم قرار گرقتیم تنفر و شدت ضربان قلبشو میشد حس کرد بازم بردی.....
-
نگاه
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 19:40
...کن طناب زدم حرفتو گوش کردم افتاد... بازم خوب که یه نفر حرف منو گوش کرد
-
مثل
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 19:34
...کسی که حسابی ترسوندنش حتی جرات سلام کردن هم ندارم چه برسه حرف یا سئوال نمیدانم شاید جسارت ،شجاعت... میخواهد این بد که ندونی چه کار کنی خوب برای خوب بودنش خیلی سخت..........
-
ببین
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 10:56
...تو صیه میکنم بری زن بگیری زن بگیرم اره شاید عاشق هم شدی به هر حال زن به تو کمک میکنه، تورابه این اشتباه می اندازه که تو این دنیا و این حال و هوا باید از دنیا چیزی بگیری زن لباس میخواهد،کفش میخواهد....اگر یه چیزی پیدا شود که دایم غصه اش را بخوری آن وقت فکر میکنی که برای ادامه زندگی هدفی داری گفت : من فقط یک دفعه تو...
-
تو
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 23:48
...آخر با این ساده گی و رو راستی کار دست خودت میدی
-
اره
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 23:45
امروز هم روزی بود برای خودش فکر کنم بشه اطمینان کرد بهش خیلی راحت بودن و همین خوب بود
-
اره
شنبه 17 خردادماه سال 1393 22:15
....اره هنوز گیرم
-
میبینی
شنبه 17 خردادماه سال 1393 22:14
... برای خودش دنیای هست یه دنیای نا شناخت
-
من
شنبه 17 خردادماه سال 1393 12:30
... احساس ودرکش میکنم که برای دلش این مسافت رو طی میکنه حتی برای چند دقیقه
-
چرا
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1393 21:02
....چرا رفتی چرا رفتی چرا من بیقرار ............. چراااااااااااااا
-
واقعا
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1393 20:01
.. .قربانی ه ا حساساتم شدم
-
واقعا
دوشنبه 12 خردادماه سال 1393 02:18
...چند وقتی هست هم دلگیرند از من دلیل میخواهند...مدرک میخواهند... برای غمگین بودنم برای ناامید شدنم بی تلخ شدنم نگران نباشید من نه غمگینم... نه ناامید... نه تلخ.. مدتیست که گم شده ام... صبرم ..تحملم ..امیدهایم...انگیزه ام نمیدانم در کدام صفحه ی قصه ی سرگذشت نحسم جا گذاشتمشان
-
میگه
یکشنبه 11 خردادماه سال 1393 13:58
..این تو نیستی خودتو پیدا کن
-
اره
شنبه 10 خردادماه سال 1393 20:33
...تاول چسم خوب میشه اگر روح بسوزه تاول هایش دیگه خوب نمیشه
-
اره
جمعه 9 خردادماه سال 1393 17:50
..دلم را حرم یار و معشوق کردم
-
من
جمعه 9 خردادماه سال 1393 01:01
.. یه آدم ساده و بی سیاست وخر با همه رو راست و صادق در عوض دیگران با من.........
-
من
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 18:35
...مثل پرنده ای که بال و پرشو زدن و اون در حاله بال زدن واوج گرفتن
-
میگه
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1393 17:04
...تو عشق میکنی و عاشقی واین مهمه میگم اره هنوز میشه عاشق باشی و عاشق بمونی حتی اگر...
-
اره
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 19:48
.... گذشته گذشته حال حال آینده آینده چه زیباست این افعال
-
وقتی
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 10:48
... که صدای طبش های قلبمو میشنوم ووو...
-
اره
دوشنبه 5 خردادماه سال 1393 20:58
...پرواز آسمانی رویای کهکشانی خاطرات بیاد ماندنی با اینا دارم باز میگردم...............
-
نمیدانم
دوشنبه 5 خردادماه سال 1393 00:46
...یه دل میگه برم برم یه دلم میگه نرم نرم طاقت نداره دلم دلم......
-
اره
شنبه 3 خردادماه سال 1393 12:49
....این روزها نقطه چین.........................
-
وای
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1393 23:04
...این روزا هیچ کس نیست حرف بزنم باهاش این همه نزدیک ولی انگار هزار ان کیلومتر دور کاشکی ......
-
اری
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 22:58
... چه در دل من/ چه در سر تو/ من از تو رسیدم /به باور تو تو بودی و من/به گریه نشستم/ برابر تو/ به خاطر تو/ به گریه نشستم/ بگو چکنم با تو /شوری در جان /بی تو /جانی ویران /از این زخم پنهان /می میرم نامت/ در من باران/ یادت/ در دل طوفان/ با تو/ امشب پایان میگیرم نه بی تو سکوت/ نه بی تو سخن /به یاد تو بودم /به یاد تو من...
-
دلم
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 22:56
.... نجوا می خواد اعتراف می خواد عشق می خواد نوازش می خواد شانه هایی که در عمیق ترین لایه های صمیت ما ، محل اشکهای ما شود دلمون تنگ کسی هست که بهتر از خودمون ما رو بشناسه، و مهربانتر از خودمون به ما باشه. نمی دونیم با چه کسی؟ کجا؟ و چگونه ؟ و چه چیز را ؟ و برای چه؟ بگوییم. هم احساس امنیت کنیم . هم آرامش هم بفهمد ما را...
-
واقعا
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 20:51
...چشمهایمان به هم گره خورد در شبانه ای بی کلام و لبخند من با باد رفتم و آسمان در چشمان تو جا ماند (رضوان ابو ترابی ) میدانم پنچره ها مقصر هستند
-
وقتی
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 11:57
...دلت میخواهد ولی باید نباشی چون خیلی عزیزه