بگم

دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر....
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد ارزودارم
همه ارزانی تان...!
چیز نا قابلیست

بگم

احساس چیه واش کن برا بعد

 الان بهار  باید بهاری باشیم

 درختان بیدار میشن

فصل نو.............

و


منتظران بهار، بوی شکفتن رسید               مژه به گلها برید، یار به گلشن رسید

لمعه مهر ازل، بر در و دیوار تافت                 جام تجلی به دست، نور ز ایمن رسید

تامه و پیغام را رسم تکلف نماند                 فکر عبارت کراست معنی روشن رسید

زین چمنستان کنون، بستن مژگان خطاست                        آینه صیقل زنید دیده به دیدن رسید

بیدل از اسرار عشق، هیچ کس آگاه نیست              گاه گذشتن گذشت، وقت رسیدن رسید

ای بابا

نمی ندانم چی بگم خندم گرفته

اره خندم گرفته اون برای دلش من برای دل

 می نویسیم برا دلمون

 واقعا خندار نیست


بگم

انقدر عزیز برام که هر کاری میکنم

برای خودش

 من متو جه نشدم

نبایست اضافه بار میخورد

نبایست شوکه میشد

نبایست نقض میشد براش

 ولی الان که بهاری و بهاری شد منتظر شروع بهار  خیلی خیلی خوشحالم

همیشه بهاری باشه

همیشه این طراوت بهار و داشته باشه

همیشه باشه

 خیلی................

من همیشه هستم

چه شب خوبیه بهاری بودن