میگه

 ..رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود

این عشقِ آتشین پُر از دردِ بی امید
در وادیِ گناه و جنونم کشانده بود

....
فروغ فرخزاد

واقعا

...یعنی اون هم سرد شده

ظاهرا مثلا هم شدیم

میگه

...هر که عشق شو یه جوری نشان میده

عاشقمه ولی دیکتاتور تو عاشقی

گفتم:خوب با تمام اینا دوستش داری و عاشقش

هستی و همیشه بیادش هستی

گفت :اگر نباشه که نمیتونم زندگی کنم

اون زندگی خودشو میکنه من زندگی خودمو

ولی دوستش دارم و عاشقش هستم

آفرین به تو .........