اره

..زندگی یعنی جنگ تو بجنگ

زندگی یعنی عشق

تو بدان عشق بورز

زندگی یعنی رنگ

تو چنان پررنگ باش

تابلو زندگیت را تو بکش

زندگی یعنی حس

تو پر از احساسی

معدن عشق بشو

تو خودت الماسی

زندگی اوازاست

به چکاوک بنگر

روزگارت خوش باد

ساختن جریان ارام زندگی دست خودتونه

میگه

 ..رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود

این عشقِ آتشین پُر از دردِ بی امید
در وادیِ گناه و جنونم کشانده بود

....
فروغ فرخزاد

وقتی

...که نمیدونی خودت باید چند جا تقسیم کنی

وفتی که نمیدونی چه کار کنی بهتر

وقتی  که خودتو میزنی به بیخیالی

وقتی که هم از تو انتظار دارن جز خودت

وقتی که هم رو  باید درک کنی ولی کسی تو رو درک نمیکنه

وقتی که خسته ای و به خودت انرزی میدی

وقتی که داری منفی میری و نمیدونی چه کنی

وقتی که باید باشی خودی نشان بدی ولی نیستی

وقتی که ..............

وای ..............

میگه



"ﺁﺩﻣﻬﺎ "ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ... ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ،
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﻫﻤﺴﻔﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﺗﺠﺮﺑه ای ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻔﺮ.... ﮔﺎﻫﻲ "ﺗﻠﺦ" ﮔﺎﻫﻲ "ﺷﻴﺮﻳﻦ"
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ"ﻟﺒﺨﻨﺪ" ﻣﻲ ﺯﻧﻲ
ﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ "لبانت" ﺑﺮﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ .ﺍﻣﺎ ﺗﻮ... ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻳﺖ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ و ﺍﻳﻦ ﺁﻣﺪﻥ باید ﺭﺥ ﺑﺪﻫﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﻲ.... "ﺁﻣﺪﻥ" ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺑﻠﺪﻧﺪ ﺍﻳﻦ "ﻣﺎﻧﺪﻥ" ﺍﺳﺖ ﻛﻪ "ﻫﻨﺮ" ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫد


(سیمین بهبهانی)

ندارم

...حوصله